فروختن سرکه به کسی کنایه از رو ترش کردن، روی در هم کشیدن، به کسی اخم کردن، برای مثال سرکه مفروش و هزاران جان ببین / از قناعت غرق بحر انگبین (مولوی - ۱۳۱)
فروختن سرکه به کسی کنایه از رو ترش کردن، روی در هم کشیدن، به کسی اخم کردن، برای مِثال سرکه مفروش و هزاران جان ببین / از قناعت غرق بحر انگبین (مولوی - ۱۳۱)
فروختن سرکه، کنایه از ترش رویی کردن و روی درهم کشیدن. (برهان) (رشیدی). ابرو ترش کردن. (غیاث) (آنندراج) : برگ می صبوح کن سرکه فروختن که چه گرچه ز خواب جسته ای خوش ترش و گران سری. خاقانی
فروختن سرکه، کنایه از ترش رویی کردن و روی درهم کشیدن. (برهان) (رشیدی). ابرو ترش کردن. (غیاث) (آنندراج) : برگ می صبوح کن سرکه فروختن که چه گرچه ز خواب جسته ای خوش ترش و گران سری. خاقانی